شروفساد
مسعود حداد مسعود حداد

به اقتباس از مقالۀ محترم رزاق مأمون تحت عنوان

(دهان دوزخ برای بلعیدن«اشرار»همیشه چاک است)

 

بشــنو از رزاق «مامـون» داستان نار را

آنکه بلعـد بیش ازهـرکس فاسد واشرار را

گـویدا تاریخ ما درسینه دارد سوز وسـاز

 ازجفای جنگ مذهب، قصه های جان گداز

مردم ما در ره دین جـنگ کرد وجـان داد

جان خود را هدیه کرد بر رهـبر نادان داد

این طرف خون میگریست، مادرافغان ستان

آنطرف مزدمیگرفت نوکرمنش آن رهبران

این طرف قـرآن را با صدق دل تعـبیر کرد

آن طرف هرآیه را بر سود خود تفـسیر کرد

لشکـر بی آب ونان ،حـمله بر دشمن نمــود

حــاصلش را رهـبران دزد وسارق در ربود

مردمان ساده دل ازجان خود مایه گــذاشت

 مفـتی های دون صفـت، دانۀ فــتوا بکاشت

گفت «سیاف» از جــهاد مردم افغـان ستان

پیــش بین بوددرکـتابش خالق کون و مکـان

آن چـنان شـر و فساد در جامعه ترویج شــد

 مرسل قـرآن وهم روح رسولش گـــیج شــد

 

زین سبب مأمون خود تصنیف کرد کرداررا

پنج عمل یافـت تا نماید  معـرفی اشـرار را

اول اینکه عدل وانصاف فراموش کرده است

میزید در تاریکی ،شمع خاموش کرده است

دومی اش خو گرفته در تجاوز چون نهنگ

می خـورد آن ماهی های بحرمـارا بیدرنگ

سومی درکشتارخود،چون شـیردرنده خوست

هرچه که در بیشه است، پندارباشد مال اوست

چهارمی بد خواه و بدکردار باشد در عمل

نه شرمی از بنده دارد ،نه هراسی از اجل

پنجمی اش منحرف ورهزنی است کاراو

نصیحـت، کـارگر نافــتد، در کـلۀ  بیمار او

این چنین واضح نمود ینج خصلت اشرار را

بر داوران بی طــرف، آسان نموده  کاررا

بعدازین هرداور صادق بداند شر چیشت؟

مومن وعادل کیها اند،فاسدو اشرار کیســت؟

جا دارد «حـداد» را شاکر «مأمون» بودن

ازبه شعـرش نثراو، سوژه ومضمون شدن

27مارچ2012


April 16th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان